من مال اینجا نیستم

ساخت وبلاگ
فقط یک روز مانده بود تا تو را پیدا کنم!همه چیز داشت درست پیش می‌رفت…من در راه بودم و تو در همانجایی که باید، ایستاده بودی.خورشید می‌درخشید و آسمان آبی بود.و نسیم خنکی داشت کارش را انجام می‌داد… موهایت در هوا به آرامی تکان می‌خورد…همه چیز سر جایش بود!من اما امیدم را از دست داده‌بودم.رمق ادامه دادن نداشتم!ایستادم! چشمانم ب خوبی نمی‌دید! پیش رویم جز نا امیدی نبود…یکی می‌خواست دستانم را بگیرد و پیش بیاورد!و من رها کردم.هر چه بود راو هر چی می‌توانست باشد را…رفتم!حالا سال‌هاست که دارم می‌روم. نه کسی مرا منتظر است و نه من به رسیدنی دلخوش!تو را نمی‌دانم!همین یکروز که باقی مانده تا رسیدنت، تا تجربه دوباره شروع از پاییزی دیگر…با این پاییز چه خواهی کرد؟آیا دوباره دوستم خواهی داشت؟ من مال اینجا نیستم...ادامه مطلب
ما را در سایت من مال اینجا نیستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amirrezakashani بازدید : 18 تاريخ : چهارشنبه 1 آذر 1402 ساعت: 16:06

نیک میدانم از این شهر سفر خواهم کردو ازین حالت ناجور گذر خواهم کردهر چه باشد نمک و نان اثری خواهد داشتو به سنگ دلت این اشک اثر خواهد کردهر چه آهسته و برعکس قدم بردارماینهمه عشق به یک لحظه ثمر خواهد کردگرچه در بی خبری شب به دعا دست برملیک آید که همه شهر خبر خواهم کرددست تقدیر چو مهارت به دلم اندازدخود به حال من مسکین نظر خواهد کردامیر رضا کاشانینهم اردیبهشت ۱۴۰۲ من مال اینجا نیستم...ادامه مطلب
ما را در سایت من مال اینجا نیستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amirrezakashani بازدید : 53 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1402 ساعت: 17:10

افسانه ها خواندم ولی ، هرگز چنین افسانه‌ایافسونگر و افسانه‌ساز، در قلب کس قصری نساختفتوای مفتی‌های شهر، دور از هیاهوی تو بودآنکس که بر فتوا نرفت، هیچ از دلش چیزی نباختسر در بر تو خم کند، هر کس دلی در دست داشتگرمای قلبت قلبها، در پیش چشمانم گداختابری و پاییز و خزان، من با تو ، باغ و اصفهانیادی ز خاطر می‌گذشت، چون اسب در ذهنم بتاختنقل لب ت شیرین نبود!، ترفندِ قنادانِ شهر…هر کس ز لبهایت چشید، جانش به جادوی تو باختهر جا رَوی پیش منی، هر جا رَوَم پیش تواَمباید که رمز چشمِ تو، از عمق چشمانت شناخت#امیررضاکاشانی۱۲ دی ماه ۱۴۰۱ من مال اینجا نیستم...ادامه مطلب
ما را در سایت من مال اینجا نیستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amirrezakashani بازدید : 112 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 18:36

مست بودم آن شبِ پاییز و فارغ از جهانچرخ میزد بر سر من هم زمین، هم آسمانناگهان برقی بجست و شب چو انبانی ز نورگویی آمد زاسمان اختر ، نشست بر جانِ جانخیره گشتم در نگاهت، بندِ دل از هم دریدآنچنان بودی که ناید در زبان و در بیانآنقدر نزدیک بودم من به چشمانت که عشقجای بودن هم نمی‌دید و گذر کرد از میانمست بودم لیک هوشیارِ هوای چشم تومن قَدَر بودم ولیکن پیش چشمت ناتوانبی سبب درگیر خود بودم، که چشمانت رسیدچشم یا اختر شبگیر؟ یا شیر ژیان؟رفتی و رفت از دلم دلگرمی و امید و مهر می‌شود آیا که گردی باز هم بر من عیان؟ من مال اینجا نیستم...ادامه مطلب
ما را در سایت من مال اینجا نیستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amirrezakashani بازدید : 80 تاريخ : سه شنبه 14 تير 1401 ساعت: 0:30

شب شد و من در سکوتِ پنجره، غرقِ حالِ پر سکوتِ خود شدماز میانِ شعر هایِ در کتاب، شکلِ لیلی در تبِ مجنون شدمرعد و برقی زد، فضا دل باز کرد، لیلی آمد در تنِ من شد عیانآسمان روشن شد و حالا زِ عشق، باز شد در آسمان رنگین کماناین کمانِ هفت رنگِ پر ز نور، در دلم حالی دگر بنمود راستمن نبودم، بود لیلی در نظر، در دلش مجنون، که در آن دورهاستهر چه دیدم من ز چشمش ناز بود، مثلِ هم، عشق آور و طناز بودشاخه نور و بلبل و پروانه نور، هم زمین، هم آسمان چون راز بودناگهان از خود گسستم، وا شدم بیخود از لیلا و لیلا ها شدمباز من بودم، سکوت و پنجره، من دوباره محو در دنیا شدمفرق می کرد روی شب حالا دگر، نورِ شوقی در دلم افتاده بودحال در چشمِ دلم دنیایِ من، غرقِ نور و رنگ رنگ و ساده بوداینکه این دنیا همان دنیاست لیک، با نگاهِ عشق رنگی می‌شودهرکه عاشق شد چنین گردد دلش، ور نه دنیایش چه سنگی می‌شود#امیررضاکاشانی۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ من مال اینجا نیستم...ادامه مطلب
ما را در سایت من مال اینجا نیستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amirrezakashani بازدید : 95 تاريخ : سه شنبه 14 تير 1401 ساعت: 0:30

گفت «بیزار» شده از دل منمن ولی سخت گرفتار شدمعشق را سرخوشی از بیماری استمن که از عشق تو بیمار شدمدرد دارد که به چشمش برسیمن ز «دردش نرسیدن» چه بیزار شدمخواب میبینم و در خواب همه محو تو امبه نفس‌های تو گرمم شد و بیدار شدمستم آنست به دستش نرسیمن ازین جنبه ستمکار شدممینویسم که «به دستت آرم»به همین «جمله» بدهکار شدمز جفایت نروم هیچ به دنیای دگربه تو دل بستم و اینبار گرفتار شدم#امیررضاکاشانی۱۸ فروردین ۱۴۰۱ من مال اینجا نیستم...ادامه مطلب
ما را در سایت من مال اینجا نیستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amirrezakashani بازدید : 111 تاريخ : سه شنبه 14 تير 1401 ساعت: 0:30

هوایم را داشته باشنه برای دلم که شکسته است...نه برای روحم که رنج دیده است...نه برای احساسم که بی‌رحمانه به تاراج رفته است...نه برای چشمانی که دیگر برقی ندارند...و نه برای دستانی که سرد شده‌اند!هوایم ر من مال اینجا نیستم...ادامه مطلب
ما را در سایت من مال اینجا نیستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amirrezakashani بازدید : 148 تاريخ : چهارشنبه 7 اسفند 1398 ساعت: 19:06

گویی سکوت 
ما را از عمقِ وجودِ هم با خبر می‌سازد...
غلط؛ آنچیزی است که در هیاهو در پی آنیم!


نگاهت را از من دریغ می‌داری!
و هرگز نخواهی فهمید، که عشق را در هیاهوی زمزمه‌ها و فریادها، نتوان یافت!


عشق تنها در سکوتِ شبهایی یافت می‌شود که من در جایی دور، دورتر از هر آبادی، با قلبم، نگاهت می‌کنم

و نگاهِ چشمان تیره‌ات را با جانِ دلتنگِ خویش حس می‌کنم.

من مال اینجا نیستم...
ما را در سایت من مال اینجا نیستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amirrezakashani بازدید : 136 تاريخ : چهارشنبه 7 اسفند 1398 ساعت: 19:06

میخواهم به روی خود نیاورم اما انگار نمی‌شود
این دل بی‌قرار بوسه های توست...

من مال اینجا نیستم...
ما را در سایت من مال اینجا نیستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amirrezakashani بازدید : 143 تاريخ : چهارشنبه 7 اسفند 1398 ساعت: 19:06

دلم سراغت را می‌گیرد
می‌گویم پاییز است
تا بهار صبر کن...

من مال اینجا نیستم...
ما را در سایت من مال اینجا نیستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amirrezakashani بازدید : 131 تاريخ : چهارشنبه 7 اسفند 1398 ساعت: 19:06